تعریف رفتارهای نابهنجار و کجروی
به رفتاری که بر خلاف هنجارها باشد نابهنجار می گویند. رفتار نابهنجار اگر بر خلاف هنجارهای قانونی باشد جرم نامیده می شود که در پی ارتکاب، مجازات قانونی را به دنبال خواهد داشت. کج روی یا انحراف باعث نقص قواعد یا موازین اجتماعی است. به حفظ و پیش برد ساختارهای بنیادی جامعه آسیب می رساند.
آسیب ها، پیامد انحرافات هستند از این رو هر آسیب اجتماعی لزوماً پیامد یک یا چند انحراف است اما هر نوع انحرافی لزوماً منتهی به آسیب اجتماعی نمی شود.
کج روی موضوعی است که از دیدگاه ها و ابعاد مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و علوم متعددی از قبیل جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی، حقوق، اخلاق، روان شناسی اجتماعی، علوم پلیسی و… بدان پرداخته اند.
یکی از علومی که به مطالعه کج روی می پردازد جامعه شناسی است که حوزه جامعه شناسی خانواده، کارکردهای نهاد خانواده و نقش آن را در فرایند جامعه پذیری و نظام کنترل اجتماعی مورد بحث قرار می دهد.
از جمله عواملی که سوق یابی فرد به کج روی را در مراحل نوجوانی و جوانی تسهیل می کند ذخیره سازی تجارب تلخ و ناخوش آیند دوران اولیه زندگی است. دوران اولیه زندگی که در کانون خانواده سپری می شود نقش اصلی در هویت یابی پایه، شکل گیری خود و پی ریزی بنیان های شخصیت دارد. تجربه های تلخ و شیرین زندگی و نحوه زیست فرد در این مقطع به دلیل تأثیرات
عمیق بر ساختار شخصیت فرد، در مراحل بعد به طرق مختلف بازتاب یافته و چرخه حیات فرد را متأثر می سازد. نحوه جامعه پذیری و تعلیم و تربیت و نشو و نمای فرد در خانواده، تأثیرات ماندگاری را بر کل حیات وی بر جای می گذارد و معمولاً زدودن آثار ناخوش آیند تجربه های تلخ به راحتی ممکن نیست.
تردیدی نیست که کج روی نیز همچون راست روی تا حد زیادی محصول القائات محیط و تحت تأثیر وضعیت فرهنگی اجتماعی جامعه صورت می گیرد. نشو و نما در فضای خانوادگی پرتنش و عاری از نظام تربیتی متوازن، زندگی در محله های پرآسیب، مشاهده مکرّر و معاشرت ها و رفتارهای کج روانه، ارتباط با افراد و گروه های نااهل، ضعف جامعه پذیری، ناتوانی در توجه به گروه های مرجع بهنجار، ضعف نظام کنترل اجتماعی و ده ها عامل دیگر، استعداد کج روی و میل به انحراف را تشدید می کند.
انحرافات اجتماعی ذاتی است یا اکتسابی
نظر زیست شناسان، روان شناسان و جامعه شناسان درباره انحراف چیست؟
در کتاب درآمدی به جامعه شناسی نوشته بروس کوئن آمده است، نظریه های زیست شناسی، انحراف را به ضعف اندامی یا جسمانی افراد نسبت می دهند، نظریه های روان شناختی انحراف را به مسائل شخصیتی یا تطبیق روانی افراد با هنجارهای اجتماعی نسبت می دهند اما نظریه های جامعه شناختی انحراف را به تأثیر محیط اجتماعی بر افراد مرتبط میسازند.
علامه جعفری در کتاب «وجدان» ص119، چنین آورده است: بهترین دلیل اینکه عوامل وراثت نمی تواند علت کامل انعقاد شخصیت مخصوص بوده باشد اینست که تاکنون ما نتوانسته ایم با شناخت کامل وضع روانی فرزندان آنها را ولو به طور گمان منطق پیش بینی نمائیم. و از آن طرف اثر عوامل محیط و تعلیم و تربیت کاملاً با علّیت صددرصد عوامل ارثی مخالف می باشد. زیرا اگر عوامل ارثی می توانستند به طور صددرصد جبری، وضع روانی کودک را مشخص نمایند، مسئله تعلیم و تربیت لغو و پوچ می گشت. با این حال نقش عوامل ارثی از جهتی از عوامل دیگری قوی تر بوده و بایستی در انعقاد شخصیت، جای محاسبه مهمی برای آن باز کرد.
در کتاب اخلاق و روانکاوی از نظر اسلام نوشته سیداحمدعلم الهدی از قول ریموند پیچ آمده است: دروغ بهترین حربه دفاعی افراد ناتوان است، سریعترین وسیله رد کردن خطر می باشد به همین دلیل میان افراد نژاد رنگین که پیوسته زیر یوغ نژاد سفید دچار توقعات و فشارهای سنگین آنها می باشند و نفوذ و قدرت آنها را بر خود احساس می کنند دروغ این همه رایج است.
و در کتاب تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن جلد(1)ص209 از قول ساترلند آمده است: رفتار بزه کارانه نه در خصوصیات شخصیتی قرار دارد نه در وضعیت اقتصادی، بلکه این یادگیری اجتماعی است که هر فرهنگی را تحت تأثیر قرار می دهد وی معتقد است که رفتارهای نابهنجار آموخته می شوند و نیز رفتارهای بزه کارانه در یک فرایند ارتباطی با دیگر افراد یادگرفته می شوند.
در جملات حضرت امیر (ع) در نهج البلاغه شریف نیز چنین آمده است:
شما به کسب ادب و اخلاق نیکو از تحصیل طلا و نقره محتاج ترید و نیز تربیت
کننده هر طور باشد تربیت شونده همانطور می شود. آن حضرت همچنین در عهدنامه مالک اشتر به وی چنین سفارش می کند که به شخصیت خانوادگی فرماندهان و مدیران ارشد خود توجه نماید و می فرماید، پس از آنان کسانی را بگُمار که صاحب مروتند و گوهری نیک دارند و از خاندانی پارسایند و از سابقه ای نیکو برخوردارند. به نظر می رسد این مطالب بیانگر آن است که تربیت و سلامت محیط رشد در قوام و شکل گیری شخصیت افراد بسیار تأثیرگذار است.
جناب دکتر محمدرضا نوری در کتاب تغذیه در قرآن در بخش سرشت انسانی به آیاتی از قرآن اشاره می کند که به عنوان فصل الخطاب این بحث می توان به آن استناد کرد: در سرشت انسان عنصری ملکوتی وجود دارد که در هیچ مخلوق دیگری همانندش نیست. (سجده7-9(
انسان فطرتی پاک داشته و در عمق وجدانش به خدای خویش آگاهی دارد و همه انکارها و تردیدها حاصل بیماری ها و انحراف های او از فطرت هنجار است. (اعراف172- الروم43)
انسان به حکم وجدان اخلاق که دارد زشت و زیبا را از هم تمیز می دهد. (الشمس 9-8)
انسان شخصیتی مستقل دارد، امانت دار خداست، رسالت و مسئولیت به او داده شده و هم از او خواسته شده است تا با کار و ابتکار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یکی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار کند. (الاحزاب 72- الدهر3)
نقش دین و آموزه های آن در سامان دادن به رفتارهای انسانی
بی شک هدف ادیان الهی، سعادت و خوشبختی نوع بشر و جلوگیری از انحراف و کج روی و سقوط انسان در ورطه زشت کاری ها و رفتارهای ناپسند است که در ادیان الهی از آن به عنوان گناه یاد شده است که البته درجات مختلف دارد. گرچه ادیان مختلف با توجه به ظرف مکان و زمان در قالب های گوناگون عرضه شده اند اما روح همه ادیان الهی رهنمون ساختن نوع انسان به پندار، گفتار و رفتار پسندیده و نیک است که از آنها به نام حسنات یاد می شود.
برخورداری از تعلیم و تربیت دینی و پای بندی و تعهد آگاهانه به اصول و آموزه های اعتقادی و تعالیم و دستورات مذهبی نقش بسیار مهمی در مهار وکنترل تنش ها، نگرش ها، گرایش ها، احساسات و رفتارهای مؤمنان دارد و آنها را از غوطه ور شدن در کج روی و متابعت از هواهای شیطانی در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی به میزان زیاد مصون میجدارد.
این تأثیرات در سطح فرد وکلان بسیار صریح و روشن است و جامعه شناسان غالباً به نقش بی مانند دین در حمایت از اصول و معیارهای اخلاقی و حقوق جامعه انسانی تاکید کرده اند.
باید اذعان کرد که خانواده مهمترین نهادی است که باورها و گرایش های دینی را در فرد ایجاد می کند. زیرا بهترین روش تربیت و فرا گرفتن آموزه های درست، تدریجی و بهترین زمان از ابتدای کودکی است که همه این شرایط در محیط خانواده وجود دارد. پُربجاست بیان حضرت رسول (ص) که فرمودند: «در اسلام هیچ بنایی مقدس تر از بنای خانواده نیست»
از هم گسیختگی نظام خانواده و پیامدهای آن
در کتاب تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن می خوانیم (جلد«1») ص195گروهی از کارشناسان خانواده و مسائل اجتماعی به سرپرستی بری (bray) در آمریکا در سال 1988 میلادی پس از یک مطالعه طولی سیستماتیک طی 9 ماه به نتیجه رسیدند که بحران های اجتماعی و روانی در جهان معاصر موجب تضعیف و تزلزل نهاد خانواده گردیده است.
زندگی ماشینی، مصرف گرایی، فردگرایی، فمنیسم، تورم، بحران های شدید اقتصادی، تبعیض های اجتماعی، انفجار جمعیت، مهاجرت های بی رویه، شهرنشینی، کاهش ارزش های مذهبی و اخلاقی، بی بندوباری های جنسی و گسترش اعتیاد، نهاد خانواده را دستخوش شعله های وحشیانه خویش گردانیده، خانواده را در جوامع غربی متزلزل کرده است.
این مسئله کودکان و حتی بزرگسالان را در معرض مشکلات جسمانی و اختلالات روانی قرار داده و بحران های عظیمی را برای آرامش و امنیت جامعه به وجود آورده است.
بر اساس آخرین گزارش های اداره امور جوانان وزارت دادگستری آمریکا درسال 1982 میلادی 118665 پرونده قتل، تجاوز، دزدی و حملات خشونت آمیز تنها به دست نوجوانان زیر 18 سال به ثبت رسیده است. اِدِل هارل متخصص انستیتو امور شهری در واشنگتن در این ارتباط خاطر نشان می کند که بر اساس مدارک موجود این نوجوانان عمدتاً از نسل مادرانی هستند که به مواد مخدر اعتیاد دارند و حدود 30% آنان دارای خانواده های از هم گسیخته اند که با پدر و مادر خود زندگی نمی کنند. به گفته هارل نفوذ فرهنگ گانگستری در بین جوانان که محصول خانواده ای از هم پاشیده است از عوامل مهم افزایش جنایت در آمریکا می باشد. هم چنین در پژوهشی که دکتر نوابی نژاد در سال 1362 درباره جوانان بزه کار در کانون اصلاح و تربیت ایران انجام داد 39% از آنان به خانواده های از هم گسیخته یا معتاد تعلق داشتند. نیز بر اساس آمار بهداشت جهانی و پژوهش کانون های اصلاح و تربیت ایران بیشتر افرادی که به انحراف کشیده می شوند، از فضای گرم و عاطفی خانواده محروم بوده و آغوش محبت پدر و مادر را تجربه نکرده اند.
خانواده جزو نهادهای اولیه و اساسی در تولید شخصیت می باشد.اولین موسسه ای که فرد را با زندگی اجتماعی آشنا می سازد خانواده است.درخانواده پایه رشد اخلاقی شخصیت فرد گذاشته می شود،کودک از مشاهده رفتار والدین متوجه می شود که پدر ومادر وسایر اعضای خانواده او از میزان های خاصی پیروی می کنند. زندگی خانوادگی در درونی ساختن رفتارها،نگرش ها وارزشها نقش بسیار موثری ایفا می نماید.امکاناتی که در درون خانواده برای فرهنگ سازی وجود دارد
درهیچ نهاد دیگری نیست.روابط مودت آمیز اعضای خانواده که به راحتی خطاها وکاستی ها را در خود هضم می کند وعرصه ای برای رشد واعتلای افراد فراهم می سازد،ونیزتاثیرپذیری از رفتار والدین که با مکانیسم منحصر به فرد انجام می پذیرد وآن خیروبرکتی که خداوند در باطن وسرشت خانواده قرار داده است،همه از ابعاد وانواع امکانات بالقوه وبالفعل این نهاد اجتماعی محسوب می شوند.افراد از الگوها ومشاوران در زمینه های مختلف تاثیر می پذیرند.این تاثیرپذیری در شرایط وحوزه های گوناگون متفاوت است.به عنوان مثال ایجاد روابط عاطفی میان افراد می تواند میزان تاثیرات متقابل را افزایش دهد ودر شرایطی که انسان نیاز به همدمی دارد که با او دردل کند،آمادگی
بیشتری برای پذیرش افکار ومواضع وی از خود نشان می دهد.بنابراین کسانی که در شرایط بحرانی نقطه اتکای افراد قرار می گیرند وبه اصطلاح محرم راز تلقی می شوند،بیشترین تاثیر را در القای احساسات وافکار خود برجای می گذارند وآگاهانه یا ناآگاهانه نقش گروه مرجع را ایفا می نمایند. یافته های پژوهش هاشمی(1383)حاکی از آن است که در میان جوانان اولین گروه مرجع، پدر وسپس مادر است.داده ها نشان می دهد که بیش از هفتاد درصد پاسخگویان،اعضای خانواده را
به عنوان بهترین همدم معرفی کرده اند.در این میان نزدیک به 40درصد پدر یا مادر را بهترین همدم خود در شرایط بحرانی می دانند.که درمقام مقایسه توجه به مادر بسیار بیشتر از پدر است.مشروح داده ها نشان می دهد که جوانان در زمینه مالی،حتی به دوستان خودشان هم اتکای زیادی ندارندونقش عمده را اعضای خانواده بویژه پدر ودر اولویت دوم مادر ایفا می کند.
خانواده در تمایلات فرزندان وافکاروعقاید وطرز برخورد ایشان با دیگران نفوذ می نماید و کودک در خانواده از مشاهده رفتار مادر یاد می گیرد جدی وخونگرم باشد یا بالعکس با سهل انگاری و خونسردی امور را تلقی کند،اکثر تظاهرات عاطفی را کودک از والدین خود فرا می گیرد.
(شریعتمداری،1377: 193) “ریبل” به مسئله روابط عاطفی کودک باپدر ومادر از نظر محبت وعلاقه تکیه می کند.او عقیده دارد که رفتارهای مادر مثل محبت وحمایت خارج ازحد لازم،تنبیه های بدنی شدید واعتنا نکردن،از عوامل موجد نارضایی عاطفی وبروز رفتارهای ناصحیح ومنفی هستند.(محسنی،1371: 232)
حسینیان(1376) رابطه شیوه فرزندپروری وعزت نفس دانش آموزان را مطالعه نموده و سازگاری عاطفی وهیجانی دانش آموزان را ناشی از عزت نفس دانسته است.او دریافته است که رفتار
دموکراتیک والدین موجب افزایش عزت نفس وسازگاری عاطفی و رفتار استبدادی والدین موجب کاهش عزت نفس وسازگاری عاطفی می شود.فخری(1375: 76) نقش شیوه های اجتماعی کردن خانواده را بر اجتماعی شدن فرزندان بررسی نموده است،وی نظم پذیری،استقلال وسازگاری فرزندان را به عنوان معرف اجتماعی شدن تعریف نموده وبا استفاده از نظریه های اریکسون وبومریند،اثبات نموده است که در ایران خانواده های مقتدر ونه مستبد فرزندان خود را بهتر اجتماعی می نمایند.سفیری وجزایری(1384)نیزنشان داده اند که رشد شخصیت و رشد کنش عاطفی
درشخصیت صرفا امری ذاتی نبوده وتحت تاثیر عوامل بیرونی ومحیطی می باشد ودرجامعه ما خانواده و روابط عاطفی حاکم بر آن بر توسعه شخصیت و رشد کنش مبتنی بر دلبستگی عاطفی تعمیم یافته موثر می باشد.همچنین یافته ها نشان می دهد که افزایش تحصیلات پدران ومادران در بهبود روابط عاطفی خانواده موثر می باشد.سایر یافته ها بیانگر آن است که انتقال محبت درخانواده برتعهد تعمیم یافته موثر می باشد.احساس لذت نیز موجب افزایش تعهد در خانواده می
گردد.گرمی روابط در خانواده نیز برتعهد تعمیم یافته ودلیستگی عاطفی تاثیر مثبت می گذارد واحترام در خانواده نیز برتعهد تعمیم یافته موثر می باشد.