شهید همت ۱۲ فروردین ماه ۱۳۳۴ ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلّی و زیارت قبر امام حسین علیه السلام، سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادرش با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
شهید همت در سایه محبّت های پدر و مادر پاک دامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد.
پدر شهید همت از دوران کودکی وی چنین میگوید:« زمانی که خسته از کار روزانه به خانه برمیگشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک میکرد و چنانچه شبی او را نمیدیدم برایم بسیار تلخ و ناراحت کننده بود.»
تحصیلات شهید همت
شهید همت زمان فراغت از تحصیل مخصوصاً در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل به دست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی میکرد. او با شور و نشاط و مهر و محبّت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری میبخشید. اشتیاق محمد ابراهیم همت به قرآن و فراگیری آن سبب میشد که از مادرش با اصرار بخواهد تا به او قرآن یاد بدهد و وی را در حفظ سوره ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب آسمانی قرآن را کاملاً فرا گیرد و بعضی از سوره های کوچک را نیز حفظ کند.
شهید همت پس از پایان دوران ابتدایی و راهنمایی، وارد مقطع دبیرستان شد. او در دوران تحصیلات متوسطه اشتیاق فراوانی به رشته داروسازی نشان می داد.
شهید همت در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت و در کنکور سراسری شرکت کرد. عدم موفقیت محمدابراهیم همت در ورود به دانشگاه نتوانست خللی در اراده او بوجود آورد. در همان سال، پس از قبولی در امتحانات ورودی «دانشسرای تربیت معلم اصفهان» برای تحصیل عازم این شهر شد و در سال ۱۳۵۴ مدرک فوق دیپلم خود را اخذ کرد.
فعالیت های سیاسی شهید همت
شهید همت در دوران سربازی کوشید دانش آموزان را با افکار انقلابی آشنا کند و همین امور باعث شد که چند نوبت از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به وی اخطار شود. گوشه و کنار، حرف های نیشدار او به گوش حکومت رسید و خبر هشدار ساواک در پرونده تازه گشوده اش، ثبت گردید. سخنان و افکار محمدابراهیم همت، مأمورین شاه را به تعقیب او واداشته بود، بگونه ای که او شهر به شهر می گشت تا از دستگیری در امان باشد.
شهید همت، اول به شهر فیروز آباد رفت و چند وقتی در آن جا تبلیغ کرد. بعد از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری او برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و بعد به اهواز رفت و در آن جا سکنی گزید. با بالا گرفتن انقلاب ۱۳۵۷، به شهرضا برگشت و سازمان دهی تظاهرات مردمی را بر عهده گرفت. در پایان یکی از راهپیمایی ها، قطعنامه آنرا قرائت کرد و شایع شد که حکم اعدامش را صادر نموده اند و همین مسئله، وی را تا روز پیروزی انقلاب، در مخفی گاه ها نگه داشت.
شهادت شهید همت
در جریان عملیات خیبر، هم چنان که نیرو های ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت می کردند زمانی که شهید همت برای بررسی شرایط جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکی اش همراه با سید حمید میرافضلی، در غروب ۱۷ اسفند ماه ۱۳۶۲ در محل تقاطع جاده های جزایر مجنون شمالی و جنوبی سر از بدنشان جدا شد و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
به گفته شاهدان عینی و رزمندگان در منطقه عملیاتی طلائیه که عملیات خیبر و رمضان در آن جا انجام شد، به محدوده ای باریک، یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره شلیک شد که تلفات فراوانی را برجا گذاشت. شهید همت در جریان عملیات خیبر به همرزمانش گفته بود:« باید مقاومت کرده و مانع از بازپسگیری مناطق تصرف شده ، به وسیله دشمن شد. یا همگی اینجا شهید می شویم یا جزیره مجنون را نگه می داریم». محسن رضایی در مصاحبه ای گفته است:« نخستین باری که در جنگ به کسی عنوان «سید الشهدا» دادند، در همین خیبر و برای شهید ابراهیم همت بود.»
آرامگاه شهید همت
شهید همت قرار بود در قطعه ۲۴ بهشت زهرا دفن شود، ولی به اصرار خانواده اش در زادگاهش و در کنار امامزاده شاهرضا دفن شد. با این حال در (قطعه ۲۴ ردیف ۷۷ شماره ۵۲۴) بهشت زهرا و در کنار مصطفی چمران، عباس کریمی و رضا چراغی سنگ مزاری برای او نصب کرده اند و بسیاری تصور می کنند که او در بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.